^^^^^*^^^^^ پاهایم را آغوش میکشم و خودم را مانند جنینی در رحم مچاله میکنم بدنم از آتشی که در سرم به راه افتاده است به لرزه در میاید . دوباره شروع شد مغزم دوباره قلم بدست شده تا تمام دستور العمل هایش را خط خطی کند و بیخودی ترین آنها را در آتش بسوزاند و با سوزاندن هر یک از آنها تلاطمی را در من راه بیاندازد تنها کلمه ای که در مغزم فریاد میکشد (چرا ) است . چرا اینطوری شده ام چرا دوباره آن دندان قرچه های مزاحم به سراغم آمده اند چرا دلم دوباره ضعف میرود برای دعوا کردن برای فحش دادن ،ناسزا گفتن و دلم لک میزند برای نیشگون گرفتن . نمیدانم چه شد که دوباره تمام این رفتار ها و واکنش های مزاحم به سراغم آمده اند شاید از آن روزی که کودک درون پنج ساله ام به جای کشیدن درخت و گل و خانه حواسش پی خبر های بد ساعت هشت و نیم رفت و به جای برداشتن مداد سبزش ،چاقوی میوه خوری در دست گرفت یا از آن روزی که دست مرا گرفتند وکشان کشان از رویا های چهارده سالگی ام به بیرون پرتاب کردند و به من انگ بزرگسالی زدند ،تمام مشکلاتم شروع شد . کاش بشود کودک درون پنج ساله ام را در آغوش بکشم آرام چاقوی میوه خوری را از دستش بگیرم و مداد سبزش را بدستش بدهم و بگویم نباید با اشیاء خطرناک بازی کند یا باید بروم و بر سر راه درویشی ، عابدی ، زاهدی بشینم و تا خواست عبور کند التماسش کنم تا دستی برسرم بکشد تا شاید برگردم به همان نهادینه پاک ام به سر منشاء ام ... برگردم و خدایم را در آغوش کشم
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ کودکی ام را که مرور می کنم ، قشنگ ترین قسمت های آن ، تعطیلاتِ آخرِ هفته بود پنج شنبه هایی که با اشتیاقی عمیق ، از مدرسه سمتِ خانه می دویدیم و در سرمان هزار و یک برنامه برای این یک روز و اندی بود و چه بی هزینه شاد بودیم و چه سرخوشانه می خندیدیم برای بچه های امروز نگرانم نگرانم از ذوقی که برای تعطیلاتِ آخرِ هفته هایشان ندارند از کبرای قصه که تصمیمش را گرفت و توی همان روزها و حوالیِ دلخوشی و بارانِ ساده و بی شیله ی کودکیِ ما ، خودش را جا گذاشت از کوکب خانمی که دیگر نیست و چوپانِ دروغگویی که شاید یک شب که ما حواسمان نبود ، گرگ ها آمدند و همراهِ ترس هایِ کودکیِ ما ، او را دریدند امروز بچه ها ساده نیستند ! همه چیز را می فهمند ، هیچ غولی را باور ندارند و از هیچ دیوی هم نمی ترسند و من از این ساده نبودن ، و من از این نترسیدنِ شان ، می ترسم ما کودکانِگی و لبخند را در کودکیِ خودمان جا گذاشتیم ما خودمان را و دلخوشی هایِ ساده ی خودمان را ادامه ندادیم و حالا ما مانده ایم و کودکانی که "کودکانه" نمی خندند که اشتیاقی برای هیچ چیز ندارند که نوساناتِ ارز و تمامِ اخبارِ ریز و درشتِ روز را می دانند کودکانی که زودتر از چیزی که فکرش را می کردیم ، بزرگ شدند و من از این بزرگ شدن های بی مقدمه می ترسم
شهید «علیرضا اشرف گنجویی» در طول مدتی که در جبهه حضور داشت، چندین نامه دلتنگی با همسرش «ملیحه ابراهیمی» رد و بدل کرده است که یکی از این نامهها ، در ۵ شهریورماه سال ۱۳۶۳ نوشته شده است o*o*o*o*o*o*o*o o*o*o*o*o*o*o*o بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم خداوندا! اگر تمامی درختان قلم و تمامی آب دریاها مرکب [شوند]، شاید بازهم توان بازگو کردن احساسات جوشیده از قلب این عاشق دلخسته را در قالب واژهها و کلمات نداشته باشند مقدمتاً با سلام گرم به پیشگاه امام زمان و رهبر کبیر انقلاب اسلامی که در دامان یگانه بانوی عالم بشریت، فاطمه دخت والاگُهر پیامبر تربیت یافتهاند و همچنین عرض سلام به حضور والامقام زنانی که در بستر خونین تاریخ رهرو راه فاطمه و زینب (س) بودهاند و از دامان تعلیم و تربیتشان مردانی به درجات رفیع ایمانی عروج کردند که این مردان خود ورقزننده و سازنده صفحات درخشان تاریخ انسانیت بودند. منجمله خدمت بهترین زن عالم موجود، ملیحه خانم این مادر نمونه در سنگر تعلیم و تربیت ملیحه جان ! الان پنج روز است که از هم جدا شدیم. اما خود میدانی چقدر برایم سخت گذشته [است] باور کن گاهی اوقات فکر میکنم اگر به رضای خداوند متعال فکر نمیکردم، چگونه میتوانستم دوری از عشق جاودانهام ملیحه را تحمل کنم امیدوارم خداوند به ما توفیق عمل برای یاری دینش عنایت فرماید عزیزدلم، ای جگر گوشهام! پس از آنکه لحظه جدایی فرا رسید و با دنیایی از خاطرات خوش و دلی گرفته از غم دوری از هم جدا شدیم، من در مسیر، خودم به تهران رسیدم که همانطور در سایر نامهها گفتم، آقای صافی و خانواده نبودند که از آنجا به سنندج و از آنجا به مریوان آمدم و الان که مشغول نوشتن این نامه هستم و در سنگر نشستهام و ساعت حدوداً ۶ است در مورد آمدنم احتیاج به ذکر نیست، فقط این را بدان که خدا میداند با تمام وجود باور کن معنی این لفظ با تمام وجود اینجا میفهمم که یعنی چه، با تمامی ذرات وجودم هر لحظه میدانی که تمامی به یادت هستم و شاید در هر آن صدها بار، روحم به سویت پرواز میکند و پروانهوار گرد شمع وجود و هستی خودم ملیحه میگردم ملیحه جان! همانطور که ابتدا گفتم به خدا توانایی انعکاس آنچه در سرم دارم در خود نمیبینم و فقط این را بدان که دوستت دارم بیش از هر زمان دیگر و این خود معجزه الهی است که الحمدالله روزبهروز این عشق قلبی بیشتر میشود ملیحه عزیزم! خواهشی که دارم این است که از خودت مواظبت کنی؛ زیرا مطمئن باش راحتی خاطر من، در این منطقه دور افتاده زمانی است که بدانم در کمال صحت و سلامت هستی. بهخصوص که حالا دیگر امانتی داری و جمعاً شدهاید امانتین ملیحه جان! اگر مرا دوست داری به فکر خودت و بچهات باش و مرتب به دکتر برو... اگر در طول این مدت خطایی از من سر زد طلب عفو و بخشش دارم خلاصه اینها همه از ضعف ایمانی ماست، به بزرگواری خودت ببخش. به خدا نمیخواهم نامه را تمام کنم؛ زیرا تمام وجودم صحبت شده و تماماً صحبتهای عاشقانه و از ته دل، ولی امیدوارم بزودی زود از نزدیک دیدارت کنم علیرضا اشرف گنجویی در سال ۱۳۴۱ در مشهد به دنیا آمد و دوران دبستان و راهنمایی را در سرآسیاب فرسنگی کرمان گذراند و در ایام انقلاب بهعنوان یک نیروی فعال در تظاهرات ضدرژیم شرکت میکرد و در فعالیت اجتماعی و فرهنگی نقش اساسی داشت. وی در سال ۱۳۵۹ وارد دانشکده افسری امام علی (ع) و یکی از افسران فعال در عرصه سیاسی شد و با بخش عقیدتی ارتباط قوی داشت علیرضا اشرف گنجویی در سال ۱۳۶۳ وارد جبهه حق علیه باطل شد و در تیرماه سال ۱۳۶۶ در منطقه سومار به شهادت رسید و پیکر مطهرش تا ۲۴ سال مفقود بود که بعد از سالها انتظار، در تیرماه سال ۱۳۹۰ خود را به مراسم سالگرد شهادتش رساند *♥♥♥♥*♥♥♥♥* نامه های عاشقانه | قسمت اول | شهید عباس دوران ◄ نامه های عاشقانه | قسمت دوم | محمدرضا ملک خواه ◄
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ در حوالی روز مرگی هایمان جای خالی زندگی عجیب توی ذوق میزند شاید یادمان رفته است زندگی ساده ترین اتفاق قشنگیست که در بوییدن عطر گل های شب بو در هوس بستنی در سرمای زمستان در رقص باران روی گونه ی پنجره در حنجره ی کوک پرندگان در دمدمه های صبح در چشمان مادر بزرگ و لبخند پدر بزرگ در صدای باد های عصرانه ی پاییز در چای تازه دم مادر و در اخم های خندان پدر در حال فریاد است زندگی هنوز زیر کرسی مادر بزرگ با قصه هایش گرم میشود و صبح ها سر کوچه اولین کسی ست که صبح بخیر را سر زبانم میریزد زندگی را یادمان نرود. ما فقط یکبار اجازه ی به آغوش کشیدنش را به ارث برده ایم
♥♥.♥♥♥.♥♥♥ عاقل ها چه میکنند؟ کیکی میخورند با روکشیی طلا؟ یا کیف دستی مارکدارشان پر است از تراول های رنگارنگ!!!؟؟؟ عاقل ها دویدن در پیاده رو را بلدند؟/یا مثلا جیغ زدن از سر شادی را؟ شهر دیوانگــیـ هایـ من اینجاستــــ همینجا که دیوانگیی که کنیــ انگشت نما خواهی شد اما مگر خاص بودن میان اینهمه عاقل نَما بداست؟؟ اصلا منرستوران گردان نمیخواهم بهتر نیست سرپایی نان لواشم را دور سیخ جگرم بگردانم تا حسابییــ روغنیـ شود؟وااییی که در سرمای زمستان سرپایی جگر خوردنِ تنهاییــ حالیــ دارد دیوانگی یعنی خودت باشی و خودت باشیو خودت تا مثلا همانطورکه روی لبه ی جدول تعادلت راحفظ میکنیــ ،لیس های گنده و پر صدا به بستنیی قیفی که در دست داری بزنی یعنی خوشحال که میشوی جیغی سردهی، قهقهه ای بزنی و بعد هم فریاد بزنیی:آخجونمــــ یعنی سری خوش داشته باشی و دلی خوشتر یعنی مرز نداشته باشد خنده های بی مهابایت می دانیی رفیق من ترجیح میدهم بروم زیر باران یخ پاییزی و خیس شوم و بعد هم سرما بخورم، تا اینکه نگران لک شدن لباسهایم باشم!! میدانیــ چیست من این شهر دیوانگی هایم را با اینکه یکهزارم آن برای دیوانگی کردن است، دوستــ دارم ♥♥.♥♥♥.♥♥♥ f.g.d
جیسون پاجت ، پس از یک درگیری خیابانی دچار ضربه مغزی شد ولی پس از بهبودی ، تبدیل به یکی از ریاضیدانان نخبه دنیا شده است حالا اگه ما بودیم از 3 ناحیه قطع نخاع شده بودیم 😐 ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ اگر راست دست هستید به مدت دو هفته استفاده از دست چپ و اگر چپ دست هستید استفاده از دست راست ، میتواند به کنترل خشم کمک کند. طبق تحقیقات ، کنترل عضلات و کنترل احساسات در یک راستا قرار دارند ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ انفجار خودرو بر اثر استفاده از اسپری خوش بو کننده راننده ماشین ، زمانی داخل خودرو اسپری خوشبو کننده میزند که پنجره ها بسته بوده است ، سپس سیگار را روشن میکند و ماشین منفجر میشود ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ نسخه 120 ساله شدن 🔹روز را با میوه شروع کنید🔹 🔹بجای قند کشمش بخورید🔹 🔹نمکدانها را در ویترین بگذارید 🔹 🔹سیر و پیاز بخورید🔹 🔹آب کافی بنوشید🔹 🔹با نوشابه قهر کنید🔹 🔹با روغن زیتون آشپزی کنید🔹 ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ زیباترین مکان خواب حیوانات متعلق به قوهاست ، قوها در کودکی در پر مادر میخوابند ، پری که شبیه تخت است میگن طرف تو پر قو بزرگ شده اینه :) ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ آنجلینا جولی برای تولد 50 سالگی همسر سابقش برد پیت یک جزیره در شمال نیویورک به شکل قلب با 11 کیلومتر مساحت و ارزش 48 میلیارد تومن خریداری کرد و او هدیه داد 😐 ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ در فلوریدا یک پسر نوجوان 13 ساله برای آزاد سازی بیش از حد باد معده در کلاس دستگیر شد 😐😂 ببین چی به سر همکلاسیاش اومده که شکایت کردن ازش :) ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ خوردن میوه بعد از غذا باعث میشود تا میوه به همراه غذا در معده بماند و به موقع به رودهها نرسد، ماندن غذا در معده باعث فاسد شدن آن میشود پس توصیه میشود حداقل 1ساعت بعد از غذا میوه خورده شود ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ نور خورشید بهترین داروی ضد افسردگی طبیعی است. اگر دچار افسردگی هستید قدم زدن در طبیعت در زیر نور خورشید به مدت 21 روز و روزانه یک ساعت افسردگی شما را به صورت چشمگیری بهبود می بخشد ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ در عمق 9 متری آب نور به رنگ قرمز تجزیه نمیشود به همین دلیل اگر دراعماق آب دست غواصان زخمی شود ازبدن خون سبز رنگ خارج میشود ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ رگهای خونی بدن،خود را با دمای محیط وفق میدهند و در فصل گرما گشاد و در سرما تنگ میشوند در بهار بدن نمیتواند خود را با سرعت تغییرات جوی هماهنگ کند که باعث سردرد، کسالت و خواب آلودگی میشود ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ موقع رفتن به استخر از آب استخر نبلعید، چون اگر کسی موقع رفتن به دستشویی خودش رو تمیز نشسته باشه و آب آلوده به میکروب مدفوع بشه شما تا 3هفته دچار مشکلات گوارشی،گرفتگی معده و تهوع خواهید شد ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ برای جلوگیری از کم شدن عمر باتری گوشی در زمان شارژ قاب آن را جدا کنید 👈 قاب گوشی مانع از خروج گرمای تولید شده شارژ میشود ، این گرما باتری را به مرور زمان نابود خواهد کرد 👌 ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ ناپلئون بناپارت دندان های خود را با یک مسواک گران قیمت با بدنه نقره زراندود و پرزهایی از موی اسب و خمیر دندانی متشکل از تریاک تمیز می کرد ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ شلغم یک آنتی بیوتیک طبیعی است اما دقت کنید ، در پخت شلغم به هیچ عنوان سر و ته آن را نزنید چون خاصیت آنتی بیوتیکی آن از بین میرود ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ تاثیری که دعا کردن بر سلامت مغز دارد با هیچ چیز قابل مقایسه نیست در روز دعا کنید حتی اگر شده برای 5 دقیق روانشناسان اعتقاد دارند ایمان به نیروی ماورائی امید به زندگی را به شدت بالا میبرد ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ در قدیم قلیان کاربرد درمانی داشت عرق نعنا را به تنهایی درون قلیان بریزید و با مکیدن لوله، هوای عرق نعناع را به ریه ها منتقل کنید ، اینکار ریه ها را تقویت میکند و یک روش درمانی موثر است👌 ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ جالب بدونید ، سیب در کرە زمین بە قدری متنوع است کە اگر شخصی بخواهد هر روز یک ازانواع سیب را بخورد 20 سال طول خواهد کشید تا همە سیب را امتحان کند ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ طبق تحقيقات انيستيتيو قلب، ريه و خون آمريكا، رقص علاوه براينكه باعث كاهش استرس و تنش در بدن و ذهن مى شود، احتمال وقوع بيمارى هاى قلبى را كاهش ميدهد شاد باشید و برقصید ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ تحقیقات روی 1800 کودک نشان داد اگر مادر تظاهر کند حرفهای نامفهوم نوزاد را میفهمد نوزاد سریعتر زبان باز کرده ، شخصیت قویتری میگیرد و در بزرگسالی بسیار روان صحبت خواهد کرد ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ غذای تازه بخورید مصرف غذایی که یک یا چندبار فریز شده باشد، در بلندمدت موجب عفونت دستگاه گوارش میشود و در موارد حادتر منجر به مرگ میشود ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ فتحعلی شاه به مدت 37 سال بر ایران حکومت کرد او فقط از 157 زن خود 262 فرزند داشته است و در دوران حکومت خود نزدیک به هزار زن عقدی و کنیز و رقاصه داشت ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ با نوشیدن یک لیوان آب قبل از خواب ، اجازه دهید بدنتان در طول شب ریکاوری شود و با خوردن آب در ساعت 8 صبح موتور بدنتان را روشن و از غلظت خون و سکته جلو گیری نمایید ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ در بعضی کشورها افرادی به عنوان در آغوش گیرنده حرفه ای آموزش میبینند تا توسط مشتریان استخدام و با بغل کردن به آنها آرامش دهند.این بغل کننده های حرفه ای تا ساعتی 320 هزارتومن درآمد دارند 😐 ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ *ghalb_sorati* دلاتون شاد و لباتون خندون **♥**
دختر: می دونی فردا عمل قلب دارم؟ پسر: آره عزیز دلم دختر: منتظرم میمونی؟ پسر رویش را به سمت پنجره اطاق دختر بر میگرداند تا دختر اشکی که از گونه اش بر زمین میچکد را نبیند پسر: منتظرت میمونم عشقم دختر: خیلی دوستت دارم پسر: عاشقتم عزیزم بعد از عمل سختی که دختر داشت و بعد از چندین ساعت بیهوشی کم کم داشت هوشیاری خود را به دست می آورد به آرامی چشم باز کرد و نام پسر را زمزمه کرد و جویای او شد پرستار: آرووم باش عزیزم تو باید استراحت کنی دختر: ولی اون کجاست؟ گفت که منتظرم میمونه به همین راحتی گذاشت و رفت پرستار: در حالی که سرنگ آرامش بخش را در سرم دختر خالی میکرد رو به او گفت: میدونی کی قلبش رو به تو هدیه کرده؟ دختر: بی درنگ که یاد پسر افتاد و اشک از دیدگانش جاری شد گفت: آخه چرا؟؟؟ چرا به من کسی چیزی نگفته بود و بی امان گریه میکرد 😭😭 پرستار: شوخی کردم بابا رفته بشاشه الان میآد :))) وجدانن من خودم فکر نمیکردم داستان اینطوری تموم شه ولي بالاخره آدمیزاده دیگه دستشوییش میگیره 😂👻
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ رد نکن گرمای دستم را به دردت میخورم کنده ای پیرم که در سرما به دردت میخورم صورتم سرخ است با سیلی و دلخونم، ببین من انارم... درشب عید به دردت میخورم با عصای پیری ات بد تا نکن نشکن مرا صبرکن امروز یا فردا به دردت میخورم موج وقت گریه فکر شانه هایی سنگی است مثل صخره در دل دریا به دردت میخورم یک تفنگ سر پر از شعرم درون گنجه ات شک نکن که آخرش یکجا به دردت میخورم ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ حمیدرضا کامرانی
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم